سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

۶۹

من ز تکرار منفورم ..و تو تکرار هدیه ام می کنی.

۶۸..هومن

یک چیز غمگینی بنویس..به من هم اشاره کن به شب هم اشاره کن بین روزهای پنج شنبه ی رنگارنگ

۶۷..هومن

باور کن شب ها لغت اشک از لغت ـ چشمهایش ـ جاریست...

۶۶..هومن

جهان به دو چیز زنده بود...اولی شاعر و دومی شاعر و شما هر دورا کشتید...

۶۵..هومن

نیمکت ها انسان را می کشند...این را روزی به پسرم خواهم گفت...