سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

۸۰

 

مرا دریاب تا در یابنده ای تو باشم. 

 

 

۷۹

 

از سکوت طولانیِ من،در هم می شکنند قلم هایم. 

 

 

 

۷۸

 

نفسی نیست تا در نی خروشم،در تن رمقی نیست تا با عشوه و نازی ، دلت را به غوغا  

 کشم.  

 

 

۷۷

 

در گوش من نجوا کن .. به نرمی پر ، به خوش صدایی بلبل، که هنوز امیدی هست.