پدر... عمریست که با این واژه غریبم،از آن زمان که داغی آتش لبم را سوزاند
این واژه در پیچ و خم حنجره ام گم شد.
می رود روزی از یادم،خیال آن چشمانِ سیاهت.
واژه ها می گریزند از قلمم،نمی دانم با کدومین واژه بنویسم.