سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

سوفی

یک قدم دیگر مانده تا مرگ

۵۵

  

قاه قاه خنده ای جنون آمیز ، پس از آن گریه ای نا تمام  سر می دهم .. تا رها شوم از هر  

حس احمقانه ای که در سر داشتم. 

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
نرون چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ب.ظ http://11366.blogfa.com

آری
هیچکس را نیست

اینگونه روزگاری

که مراست،

پس خنده ها

به گریه نشستن

و زیستن

در پس نگاهی،



راستی تاوان کدامین گناست؟

میلاد به جبر؟؟؟



که این،

خود اختیارم نبود

عشق را به بندگی نشستن



آری،

پاسخت نمی خواهم

که عشق را سرودن



گناهم بود و

تاوانش گریستن



میدانم !




دوستش داشتم..ممنون.

ققنوس پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ق.ظ http://parande-ye-atash.persianblog.ir

احمقانه نیست

پس چیست؟

باران پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ب.ظ

خنده ی جنون آمیز از پس همان گریه ها میآید !

آری.

حسام جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.notefalse1.blogfa.com

حس متناقضیه.../

خیلی..

همسایه سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ب.ظ http://minoom.blogsky.com

سلام
ممنون که سر میزنین دعوتتون می کنم به بیشتر و طولانی تر نوشتن زنجیر نبند به کلماتت
محمد و مینو

ممنون.

مسموم پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ب.ظ http://mmaslakh.blogsky.com

این حس با هیچ گریه ای انگار پاک نمی شود

بله پاک نمی شود..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد